اوفففففففففففففففففففففففف اصن داغونمممممممممممممممممممم........
بعضی از دخترا کلا مشکل دارن... اونا به کنااااااااااااااار....
دیدین دخترا تا یکی تو خیابون مزاحمشون میشه...سریع یا روسریشونو میدن جلو...یا مانتوشونو جمع و جور میکنن؟؟
روسریشونو میارن رو یقشونو بپوشونه...
و هزارتا کار دیگه..
و در نهایت سعی می کنن جاهایی که معلومه بپوشونن؟؟؟؟ ...
اگه گفتید یعنی چی؟؟؟؟؟؟
ثابت میکنه توی فطرت هرکسی قرار داده شده و ذاتا به این موضوع ایمان داره که:::::
چی؟؟
حجاب برای زنها مصونیت است نه محدودیت...
هنرپیشه انگلیسی که محجبه شد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ برخلاف تبلیغات وسیع رسانههای غربی، هر روز که میگذرد، بر تعداد مسلمانان در کشورهای اروپایی و آمریکایی، افزوده میشود، حتی با اینکه این رسانهها همواره تلاش کردهاند که چهره ای خشن و خطرناک از اسلام ترسیم نمایند. اما با این حال، آزادزنان و آزادمردانی که به دنبال یافتن حقیقت هستند، ایمانهای خود را تازه میکنند و به راه حقیقت، قدم میگذارند. این نسل جدید در غرب، بیشتر از میان دانشجویان، تحصیلکردگان دانشگاهها و جوانان هستند. قشری که اسلام و معنویت را به جای مادیگری و لذتپرستی، انتخاب کردهاند. این تازه مسلمانان، اسلام را به عنوان تنها راه نجات بشریت، به دست آوردهاند. تجربه گرانبهایی که میتواند به بسیاری از ما، جلوههای جدیدی از معرفت و شناخت را هدیه کند. مریم فرانسوا کراه، یکی از هزاران نمونهای است که با اسلام آوردن خود، به این راه کمک کرده است.
سال ۱۹۹۵، چشم بسیاری در مراسم اسکار به فیلم حس و حساسیت ساخته آنگلی بود. فیلمی که ستارگانی همچون اما تامپسون و کیت وینسلت در آن ایفای نقش میکردند. ساخته یک کارگردان از شرق دور درباره زندگی سنتی انگلیسی در یک فضای کاملا غربی. فیلمی که موفق به گرفتن جایزه اسکار بهترین فیلم اقتباسی و نامزد چند جایزه اسکار شد. این فیلم همچنین برنده چند جایزه بسیار مهم دیگر در آن سال، ازجمله گلدن گلاب، خرس طلایی و… شد.
در کنار تصویر ستارگان فیلم، اما تصویر دختر نوجوانی نیز دیده میشد. امیلی فرانسوای ۱۲ ساله که نقش مارگارت دوشو (خواهر کوچک کیت وینسلت) را بازی می کرد. دختر ۱۲ ساله ای که بسیاری برای او آینده سینمایی و هنری بسیار درخشانی را پیشبینی میکردند. کار کردن با یکی از بهترین کارگردانان و همبازیشدن با بهترین بازیگران، نوید یک آینده طلایی را میداد.
هشت سال بعد، دلیل شهرت امیلی فرانسوا، نه ایفای نقشهای بیشتر بود و نه حضور در مراسم اسکار. بلکه خبری بود که در همه روزنامههای هالیوود و آمریکا، دست به دست میچرخید. امیلی فرانسوا که نام خود راحالا دیگر به مریم تغییر داده بود، نه تنها مسلمان شده بود، بلکه با انتخاب حجاب اسلامی، به عنوان مبلغ اسلامی، فعالیت میکرد.
داستان امیلی فرانسوا چه بود؟ چه اتفاقی افتاد که یک دختر هنرپیشه که تجربه حضور در مراسم اسکار را داشت، تصمیم گرفت که همه زرق و برقهای دنیای سینما را کنار بگذارد و دست به تبلیغ اسلام بزند؟ داستان مسلمانشدن او، به اندازه مسیری که پشت سر گذاشته، جالب و خواندنی خواهد بود.
امیلی فرانسوا در ۱۹۸۳ از پدر و مادری فرانسوی – ایرلندی به دنیا آمد. دختر زیبا و باهوش خانواده که همیشه سعی میکرد با سوالات عجیب و غریب خود، توجه اعضای خانواده را به خود جلب کند. علاقه او به پرسیدن و کنجکاوی درباره همه چیز، باعث شد که پایش به نمایشهای سینمایی هم باز شود.
آنگلی، کارگردان مشهور هالیوود، او را برای فیلمی که میخواست با وسواس و ظرافت زیادی بسازد، انتخاب کرد. به سرعت تصاویر امیلی در کنار ستارگان هالیوود، کیت وینسلت و اما تامپسون، در سراسر دنیا منتشر شد. در سال ۱۹۹۷ با بازی در فیلم "پنجه ها” و ایفای نقش در کنار ناتان کاوالری و هیس لجر تا مرز ستارهشدن پیش رفت و در سال ۲۰۰۰ در فیلم "روز سال نو” نقش هیتر رابه عهده گرفت.
اما با این حال، زندگی عادی امیلی، به همان اندازهای که در دنیای سینما، پیشرفت میکرد، به خوبی جلو نمیرفت. برای او که در خانوادهای مسیحی به دنیا آمده بود و با آن تعالیم بزرگ شده بود، فکر کردن به چیزی که در کلیسا میگذشت، سختتر از قبل میشد. بهطوری که دیگر خود را یک کاتولیک شکاک میدانست. فردی که به قول خودش «به خدا اعتقاد داشت ولی نسبت به آیین و مذهبی که از آن پیروی میکرد بدگمان بود.» پاسخهای تکراری و کلیشهای کلیسا، دیگر قانعکننده نبود. هر چه که بود، مسئله دیگری در جریان بود که امیلی را به سوی خود فرا میخواند. هر چه زمان جلوتر میرفت، تردیدها درباره مسیحیت و آئینهای کلیسایی بیشتر میشد تا آنکه آن اتفاق مهم افتاد.
روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را شاید هیچکسی در غرب فراموش نکند. از آن روز به عنوان روزی که غرب را لرزاند، یاد میکنند. امیلی فرانسوا، خاطرات مشخصی از آن روزها دارد. حادثهای که هنوز هم درباره عوامل اصلی آن، تئوریهای مختلف و متفاوتی وجود دارد. اما کار هر گروه و جناحی که بوده باشد، یک مسئله مهم را به وجود آورد. تلاش سیاستمداران غربی و رسانههای حامی آنها در ایجاد و توسعه اسلامهراسی بر اساس این حادثه، نتیجه معکوس داد و باعث شد مردم غرب برای اولینبار از خواب بیدار شده و تصمیم بگیرند درباره اسلام و مسلمانان، فکر کند. به این ترتیب، گرایش به اسلام، خواندن قرآن و آشنایی با مناسک اسلامی در غرب روز به روز بیشتر میشد.
امیلی نیز که در حال تحصیل در دانشگاه بود، از این جریان جدا نبود. او میخواست از روی دلسوزی، دوستان مسلمان خود را راهنمایی کند تا از راه اشتباه رفته، بازگردند: «شروع به بحث و گفتگو با مسلمانان کردم بر مبنایی که احساس میکردم که میتوانم به آنها کمک کنم تا با رد آنچه من به عنوان عقاید کهنه و از مدافتاده تلقی میکردم، بر این عقبماندگی غلبه کنند.» امیلی با این دید، شروع به خواندن قرآن و زندگی پیامبر اسلام کرد. همچنین او به مطالعه کتابی پرداخت که خواستار خروج مسلمانان از اروپا شده بود. همه این عوامل به علاوه کشمکشهایی که در مورد این دین وجود داشت، امیلی فرانسوا را در آن زمان تبدیل به دانشجویی کرد که عمیقا به مطالعه اسلام بپردازد. اما بر خلاف آن چیزی که رسانههای غربی درباره اسلام و تروریسم میگفتند، او هیچکدام از این موارد را در اسلام ندید و مهمتر آنکه اسلام را الهامبخش زندگی خود یافت.
آشناشدن او با مسائل اسلامی و گفتگو کردن با دوستان مسلمان، باعث شد که نگرشی مثبت نسبت به اسلام پیدا کند. تمام سوالات فلسفی او راجع به معاد، زندگی، اینکه برای چه به این دنیا آمدهایم، سرنوشت انسانها چه خواهد بود و اینکه هر کس سرنوشت خودش را با اعمال خودش میسازد و…. همه و همه را با خواندن قرآن دریافت. او در این زمینه میگوید: ” شروع مطالعه قرآن و مخاطبقرار دادن تمام بشریت از لحاظ روانی من را سر جایم میخکوب کرد.
محتوای قرآن حکایت از کتابهای مقدس پیشین میکرد، به گونهای که من هم آن را متوجه میشدم و هم بسیاری از شک و تردیدهایم را نسبت به مسیحیت از بین میبرد. قرآن، من را به بلوغی رساند که متوجه شدم سرنوشت من در گروی اعمالیست که مسئولیش به عهدهی خود من است. در دنیایی که نسبیگرایی بر آن حاکم است، مطالعه قرآن که اهداف معنوی و بنیادهای اخلاقی را مطرح میکند برایم بسیار جذاب بود. به عنوان شخصی که به فلسفه علاقمند بوده است، قرآن حد اعلای تمام تفکرات فلسفی است. به نحوی سازماندهی شده است که به تمام سوالات عمیق فلسفی که در طول قرنها در مورد وجود انسان مطرح شده است، و به اساسیترین آنها که "چرا ما اینجا هستیم؟” پاسخ میدهد.”
اینها باعث شد که امیلی، دیگر دست از خواندن و تفکر درباره قرآن برندارد. و بالاخره امیلی مسلمان شد و نام «مریم» را برای خود انتخاب کرد. اما این تنها دلیل مسلمانشدن او نبود.
مریم با مطالعه تفکرات رسول اکرم (ص) عاشق پیامها و دستورات اخلاقی آن بزرگوار شد. و تجلی عدالت و تعادل را در زندگی پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) یافت، و به این باور رسید که: «حضرت محمد(ص) مردی شبیه تمام پیامبران پیشین، همچون موسی ، عیسی و ابراهیم بود که ماموریت خطیری به عهده داشت. او انسانی صلحجو و یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخ است که بخاطر تبلیغات وسیع رسانههای غربی در هالهای از سوءتفاهمات قرار گرفته. ایشان یکی از مظاهر ناشناخته تاریخ هستند.»
از دید مریم از جمله پیامها و دستورات اخلاقی آن حضرت(ص) این است که همیشه جواب بدی را با خوبی بدهید و در همین رابطه نیز این سخن پیامبر را همواره در ذهن خود دارد و آن را سرلوحهی زندگیش قرار داده است که "کسی که به شما بدی کرده را ببخشید، در همه شرایط راستگو باشید، حتی اگر به ضرر شما باشد، و به کسی که به شما بدی کرده نیکی کنید و به کسی که با شما قطع رابطه کرده بپیوندید.”
او در صحبتهایش با دیگران همواره به این نکته اشاره میکند که خداوند عاشق عدالت است. بنابراین اگر در زندگی با بیعدالتی نیز مواجه شدید، شما تنها یک وظیفه اخلاقی در مقابل خداوند دارید و آن هم اینست که همیشه طرفدار عدالت باشید و هرگز آن را زیر پا نگذارید.
بعد از مدتی کوتاه خبر مسلمانشدن مریم در سراسر دنیا پیچید و دوستان گذشته و جدید، متوجه مسئله شدند. شهرت مریم حالا بیشتر از قبل شده بود. پیشنهادات جدید از سوی کارگردانان جدید به سویش میآمد، اما مریم دیگر حاضر به پذیرفتن آنها نبود. او نه دیگر حاضر بود در فیلمهایی که حاوی صحنههای جنسی است بازی کند و نه دیگر حاضر بود حجاب خود را حتی به خاطر دنیای سنیما، کنار بگذارد.
آری، تغییرات زندگی مریم، فرا رسیده بود. بسیاری از دوستانش فکر میکردند که او دیوانه شده است و احتمالا این فقط یک دوره گذرا باشد و به زودی از این حالت خود پشیمان میشود و به حالت عادی برمیگردد. اما مریم نشان داد که خیال تسلیمشدن ندارد و با جدیت به مطالعات خود عمق بیشتری داد و نشان داد که واقعا تغییر کرده است. این تلاش برای رسیدن به حقیقت، او را به برنامههای پر طرفدار تلویزیونی و کنفرانسهای مختلف رساند که در آنها به دفاع از ارزشهای اسلامی و دینی پرداخت.
مریم درباره نظر غرب درباره اسلام معتقد است: "در جامعه مسلمانان انگلستان مشکل اعتماد بهنفس وجود دارد که میتواند با مشارکت در بحثها و جلسات اسلامی این مشکل حل شود. اسلام یک دین فضایی نیست و ما وقتی مسلمان میشویم لازم نیست که کاملا خودمان و فرهنگمان را فراموش کنیم. اسلام خوبیهای درون ما برجسته میکند و به تصحیح بدیهایمان می پردازد. اسلام به معنی برقراری همیشگی تعادل است و به نظر من پیام حضرت محمد برقراری همیشگی تعادل در رفتار انسان است. زیبایی اسلام زمانی به طور واقع آشکار میشود که از آن به عنوان وسیلهای برای پیشرفت جامعه، بشریت و دنیا استفاده شود.”
مریم فرانسوا در حال حاضر جوانی ۲۸ ساله است و در حال کاملکردن دکترای خود در دانشگاه آکسفورد در زمینه مطالعات مربوط به مشرق زمین است. او مدرک کارشناسیاش را با درجه ممتاز در زمینه سیاستهای خاورمیانه از دانشگاه جورج توان و مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی و اجتماعیاش را از دانشگاه کمبریج دریافت کرده است.
این بازیگر زن انگلیسی که بهخاطر بازی در یک فیلم در کودکی، مشهور بوده، هماکنون بهخاطر رویآوردن به اسلام به عنوان زنی از طبقه متوسط تحصیل کردگان انگلیس ، مورد توجه قرار گرفته است. طبقهای که هر روز بیشتر از گذشته، به آنچه که به عنوان دروغ از طرف دولتها و رسانههای غربی به آنان گفته میشود، آگاه میشوند. آری، ندای آزادیخواهی اسلامپذیری، در سراسر خاک اروپا و آمریکا شنیده میشود، مگر برای گوشهایی که نخواهند صدای حقیقت را بشنوند.
دیدین دخترا این مانتوهای تنگ و کوتاه رو می پوشن.. جوری تنگه که جوشایی رو بدنشم زده میزنه بیرون ... خخخخ بعضیاشونم جوری نازکن که لباس زیراشونم معلومه.... استغفرلله..
یا اونقدر کوتاهن که اگه مثلا خم بشن حیثیتشون به باد میره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خخخخخخخخخخخ من که بدم میاد...
چیو میخوان نشون بدن؟؟؟
یا این شلوارای تنگ.. اوفففففففف
شلوار لی را برایمان فرستادند...اول زیاد هم بد نبود...
بعد شد آفت غیرت و حیا....
پسرانه اش از بالا کوتاه شد و دخترانه اش از پایین...
چــــــــــــــــادر شد مانتو های بلند...
مانتوها ذره ذره آب رفت، حالا دیگر باید انها را بلوز نامید...
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنل شد...
یا انقدر نازک که بودنش طعنه ایست به نبودنش...
حالا که دیگر شلوار جایش را به ساپورت داده...
روسری هاهم که اغز عقب و جلو آب رفته...
مانده ام فردا فرزندان این نسل هنوز هم مادر را اسوه پاکی و پدر را مظهر مردانگی میدانند؟؟؟؟؟
کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان، شوکت زن بودنشان را...
کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن....
آنگاه نه روز زن داریم نه روز مرد...
هرروز روز انسانیت است...
***
ولله روسری های الانو دیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از عقب میپوشونیم از جلو میزنه بیرون از جلو میپوشونیم از عقب میزنه بیرون.... خخخ
یا من نمیدونم این شالا رو برای چی میپوشن.... کلا میزارنش رو همون کلیپس...ستونش همون کلیپسه .... که مثلا نیوفته و بگن پوشیدیم...
بعضی هاهم جوری لباس میپوشن که نپوشن و لخت بیان بیرون سنگین تره....
مثه این:
الان شما قشنگ این صورتیه رو نگاه کنید ......
خاک تو سر اشغالش دختره ی هرزه ی عقده ای.... والا اعصاب نمیزارن واسه ادم....
خداهمه ی مارو ادم کنه.....
*************
خلاصه بگم بی حجاباهم با حجاب میشن ولی تو قبر.... اما دیگه دیر شده...
دختری که سرش به تنش می ارزه...
هیچ وقت واسه جلب توجه از تنش مایه نمیزاره...
من نمیگم چادر بپوشید.... چون اگه اعتقاد ندارید بدرد نمیخوره.... اول حیا .....
بعضی بی حجابا هستن که ارزششون از صدتا چادری بالاتره.... بعضی چادری ها هم هستند که ارزششون از همه چی بالاتره...
اول خودتونو درس کنید.. ذهنتون... افکارتون... اعتقاداتتون....
من نمیدونم این کفشای پاشنه بلند چیه که مد شده؟؟؟؟
الان دخترا فک میکنن اینو بپوشن خیلی بزرگ شدن؟؟؟
اق مثه بازار مس گرا همینطور راه میره تق تق تق تق تق گوشای ادم سوت بلبلی میزنه...
یه ناز و عشوه ای هم میان من که دخترم از راه بدر میشم چه برسه به پسرا....
من اصلا کفش پاشنه دار ندارم.... همش اسپرته...
کفش پاشنه دار نمادایی داره..... برای استخونای پا و حالت گیریشونم ضرر داره....میگن میخوایم قدمون بلند شه..... اخی..
این کفش پاشنه دار از کجا اومده؟؟؟
قرنها پیش سربازان ایرانی در نبردها برای اینکه پایشان در رکاب اسب لیز نخورد، قطعه چوبی را به زیر کفشهاشان میخ میکردند.
قرنها بعد از ابداع ایرانیان، لویی چهاردهم در سال ۱۷۰۱ برای نخستین بار از کفش پاشنهدار قرمز و جوراب سفید استفاده کرد. از آن زمان کفش پاشنهدار در میان اشراف فرانسوی مد شد و نشانی از مقام و مرتبه اجتماعی بود.
***
دخترا بدون اینکه اصلا نمادشو بدونن اینو میپوشن .... فک میکنن فقط واسه خوشگلیه....
حقیقتش اینه:
دختری از فرنگ برگشته بود ایران.
بعد از یکی دو روز رفت تو خیابونای شهر گشتی بزنه و تجدید خاطره کنه.
اما یه چیز به شدت اون رو شگفت زده کرده بود:
گفت: یعنی این همه زن فاسد تو خیابونای شهر فراوونه ؟!
چقدر وضع مملکت خراب شده !
گفتم: اینقدرا هم که تو میگی خراب نیست؛ چرا همچین حرفی میزنی؟
گفت: مثلا این پوتین ها و کفش های پاشنه بلندی که پوشیدن!..
گفتم: چه ربطی داره؟
گفت: آخه کفش هایی که این دخترا پوشیدن توی اروپا مخصوص زنان فاسد هستش و این کفش های پاشنه بلند به نوعی معرف کار اونها هست.
این پوتین و کفش ها بخاطر ساختاری که دارن منجر به نوعی طرز راه رفتن میشن که چنین تلقی رو در فرد بیننده ایجاد میکنه.
گفتم: آخه این دخترا که خیلی هاشون چنین نیتی ندارن؛
یا بخاطر زیبایی می پوشن یا بخاطر مد !
گفت: اون کسی که ظاهر این دختر رو میبینه کاری به باطنش نداره و نیت و دل پاک اون دختر براش هیچ اهمیتی نداره.
قبل از اینکه صحبتی بین اونا رد و بدل شده باشه، تیپ و ظاهر اون دختر پیام خودش رو رسونده …!
اصلا خود تولید کننده این کفش و پوتین ها کاربری جنسشون رو با اسمی که روش گذاشتن تعیین کردن.
گفتم: مگه این پوتین ها اسم خاصی دارن؟
گفت: F. U. C. K. me Boots
دیگه حرفی برای گفتن نداشتم و سعی کردم بحثو عوض کنم.
فقط دلم از این همه بی فکری و ناآگاهی و البته پاکی دخترای شهر سوخت.
پیش خودم گفتم این که فقط یه پوتین خشک و خالیه؛
پس منظور تولید کنندگان این مانتو های تنگ و کوتاه و چسبان و نازک چیه؟
میخوان دخترای مارو به کجا بکشونن؟
هی وااااای ***
حالا اینا هیچی... ببینین کفش پاشنه دارو دارن به چ شکلی درمیارن:
در این مسیر، تبدیل پای آدم به پای سمی شکل ابتدا کفشهایی تولید شد که پاشنه خیلی کوتاه داشت سپس این پاشنه در طول زمان بلند و بلندتر شد و آنها با استفاده از مد توانستند این کفش ها را بین مردم رواج دهند تا بتوانند کم کم نوع استخوان بندی آدم را از طریق عادت و تکرار به شکل پای شیطان نزدیک تر کنند.
کفش های پاشنه بلندی که هم اکنون در جهان و متاسفانه کشور خودمان در حال استفاده است، از همین نوع و یا بدون پاشنه می باشد. این تنها بخشی از اهداف صهیونیستی در جهان است، آنها با لعاب دادن و فریب عوام به اسم مد گرایی اهداف خودشان را دنبال می کنند.
***
ایناهم قراره در اینده تولید بشه:
اصن با اینا مگه میشه راه رفت؟؟؟
یا این پابندا که از قدیم نشونه ی زنای فاسد بوده... اینارو میپوشیدن همه بدونن کارشون چیه... تولید صدا میکردن نظر همه بهشون جلب بشه...
یه مدت از مد افتادن دوباره دارن مد میشن...
خدا اخرعاقبتمونو بخیر کنه...
من نمیدونم بعضی دخترا گوشاشونو میندازن بیرون ینی چی؟؟؟؟؟؟
میخوان بگن ما گوش داریم؟؟
یا گوشه ما خیلی گوشه ... گوش شما دماغه...
یا گوشامون خوشگلن... اصلا ما خوده خرگوشیم...
خیلی مثلا خوجلن.... خخخخ
اونا فک میکنن فقط تقلید میکنن از غربی ها و این چیزی نیست..........
ولی نمیدونن همش یه نشونه داره......
بیرون گذاشتن گوش چپ نماد نیمه فاحشگی!
بیرون گذاشتن گوش راست نماد رابطه زن با زن!
بیرون گذاشتن هر دو گوش نماد فاحشگی تمام!
***
یا این نگینایی به گوششون اویزون میکنن ..... فقط واسه خوشگلی نیس... اونا فک میکنن واسه همینه..
این تعداد نگین هایی که اویزون میکنن نماد درجه ی فاحشگیست... که این مد رو به گسترشه.....
یا همین کوهان شتری میسازن رو کلشون از قدیم نماد فاحشگی بوده...
***
و مدل ریش به شکل T ..... واسه پسرا و مردا......... خوشگل هست ولی نمادش اینه:
رابطه ی جنسی با مادر هرشب.......
یاااااااااااا ابرفضللللللللللللللللللللل...........
***
چرا پسرا ساپورت میپوشن آیا؟؟؟؟؟؟ قضیه ی این شلوارهای فاق کوتاه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
یا این شلوارهای پاره و تیغ خورده؟؟؟؟؟؟؟ چرا پاره میخرن؟؟؟؟؟؟ اصلا چرا وارد میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قشنگه مثلا؟؟؟؟؟؟ قدیما خجالت میکشیدیم پاره بود الان از عمد پاره میکنن.... ولشون کنین رو مدن...... هه.. مد....
اصلا بنظر من ساپورت چیز مسخره ایه......... خیلی مسخره و چرت....... داشت کم کم از پای دخترا میوفتاد که پسرا شروع کردن دوباره.... واااااااااااای...
یا اصن بعضی پسرا دیدین چجور لباس میپوشن؟؟؟؟؟؟ خیلی قشنگه.... معلومه تو کودکی اند چون لباسای همون دورانشونو میپوشن... تو اندازه هم تغییری نمیدن... اصلا.... لباساشون که شده شبیه نیم تنه........ ناف معلومه استیناشم که کوتاس دیگه.... خخخخ
شلواراشونم که تازگیا پاچه هاشونو میدن بالا چ پسر چه دختر... انگار میخوان برن سرشالیز...
اصن تقصیر همین پسراس دخترا اینجوری بی حیا شدناااااااااااااااااااااا......... پسرا خودشونو درست کنن.... دخترا خودبه خود درست میشن..... اخ یاد مردای قدیم بخیر............ من که نبودم اینو مامان بابام میگن.... لااقل یخو غیرت داشتن... الانا....
راستی قضیه ی این استین بالا زدن دخترا چیه؟؟؟؟؟؟ میخوان برن ظرف بشورن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا میخوان وضو بگیرن؟؟؟؟؟؟
شایدم واسه پیدا کردن شوهره... هرهرهر.... دخترای قدیم یه حلقه ی الکی مینداختن دستشون که پسرا مزاحم نشن و مثلا خواستگار نیاد ... نمیدونم.... دخترای الان استیشانو تا ارنج میدن بالا که بگن ما مجردیم خبری از حلقه نیس ...... ولی کو خواستگار؟؟؟؟؟؟؟؟ هرهرهرررررررررررر
الان اگه بنظرتون جنگ بگه تو ایران............ کی میخواد بره ؟؟؟؟؟؟؟
این پسرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو اگه مردی صلابتتو نگه دار.........
منم نجابتمو.........
خدافس